صاحبنظران بر این باورند که ظرفیت موجود در اجتماعات محلهای میتواند بهعنوان ابزاری جهت توانمندسازی اجتماعات محلهای در ایفای نقش در فرایند توسعه شهری محله مبنا به کار گرفته شود. برایناساس، پارادایم جدیدی در توسعه شهری معرفی گردید که در آن دولت بهتنهایی بازیگر عرصه توسعه نیست (ایمانیجاجرمی و دیگران، ۱۳۸۷؛ پیران، ۱۳۸۹؛ رفیعیان و دیگران، ۲۰۱۴). امروزه مفاهیم جدیدی چون ظرفیت، ظرفیتسازی و توسعه ظرفیتی در سطوح مختلف مطرح شده است. در این بین، برنامه عمران سازمان ملل متحد ظرفیتسازی را در سطح فردی، سطح نهادی و سطح اجتماعی تشریح میکند. بنابر این، میتوان اینطور در نظر گرفت که یکی از اصلیترین سیاستهای روز در توسعه شهری رویکرد نهادی است که به طور عمده به توانمندسازی، سرمایه اجتماعی، فرهنگ و ارزشها و محیطزیست اشاره دارد. ازاینرو، در زمینه همکاریهای صورتگرفته در توسعه جوامع کمتر توسعهیافته، رویکرد ظرفیتسازی در نهادهای محلی این قابلیت را ایجاد میکند تا این جوامع اداره زیرساختهای حاصل از کمکهای بیرونی را به دست بگیرند. این در حالی است که در جوامع کمتر توسعهیافته و درحالتوسعه فرهنگ حاصل از قرنها حاکمیت نظامهای اقتدارگرایانه، رسوخ بیاعتمادی و فردگرایی نهادینهشده بر پیچیدگی مسئله افزوده است. بهطوریکه اجتماعات محلهای ظرفیت و توانمندی به دست گرفتن امور و تشکیل نهاد برنامهریزی توسعه محله را ازدستدادهاند (آزادخانی، ۱۳۹۴؛ حبیبی و رضوانی، ۲۰۰۶؛ عارفی مهیار، ۱۳۸۰؛ علوی تبار، ۱۳۷۹). اغلب رویکردهای نوین توسعه بر این نکته اشاره دارند که هر فضای جغرافیایی، محتوای نهادی و بومی خاص خود را دارد و بنابراین مسیر توسعه آن نیز منحصربهفرد خواهد بود (Naudé,2010). اگرچ, ...ادامه مطلب
بهطورکلی در نظام برنامهریزی و توسعه با طیف وسیعی از رویکردها برای مدیریت و برنامهریزی سکونتگاههای انسانی مواجهیم که در دو سر این طیف میتوان به دو الگوی کلی اشاره کرد. یکی بر جزماندیشی و مدیریت اقتدارگرایانه و تمرکز قدرت تأکید دارد که محصول خردگرایی و اثباتگرایی است (Gibert and Segard,2015; Newsome,2009). این الگو به نام جامع عقلایی شناختهشده که بر تسلط نخبگان (بهویژه مهندسان) در عرصه اداره شهرها تأکید دارند. درحالیکه سایر ذینفعان شهر دخالتی در برنامهریزی ندارند. این شیوه بهویژه در جوامعی که مراحل توسعه را بهویژه در بعد اجتماعی طی نکردهاند به دلیل عملگرایی، تحرک سریع و دستیابی به نتایج فوری بر مبنای اصول جهانشمول منطق و ایجاد تغییرات یکباره در فضا، از مطلوبیت و رواج برخوردار است. اما جوامعی که مراحل توسعه را طی نمودهاند و با ناپایداری تغییرات حاصل از تصمیمگیری و برنامهریزی آمرانه و از بالابهپایین مواجه شدهاند، آموختهاند که ماهیت شهرها و زندگی جمعی انسانها بسیار پیچیدهتر از آن است که در نظریههای شهرسازی نوگرا ترسیم شوند. ایشان شهرها را بزرگترین کانون زندگی اجتماعی انبوه انسانها به شمار میآورند و بنابراین هرگونه برنامهریزی و مداخله در آنها را بدون مشارکت و همکاری جمعی ذینفعان ناموفق میپندارند. امروزه نظریههای جدید سیاسی و اجتماعی (آنتونی گیدنز، یورگن هابرماس، رابرت نازیک) بر کاهش تمرکز و افزایش نقش نهادهای غیردولتی در اداره شهر و زندگی اجتماعی استوار است. برایناساس جنبش فرا نوگرا، مبانی شهرسازی نوگرا را به چالش کشیده است. در اواخر قرن بیستم، سلطه مدرنیستی علم و عقل مورد چالش قرار میگیرد. در عرصه سیاستگذاری عمومی، در هر دو مرحله فرایند, ...ادامه مطلب
در بعد اجتماعی ظرفیت سازی در یک اجتماع محلی شاخص هایی چون احساس اجتماع محلی بودن وجود دارد که در خور توجه است اینکه ما چقدر حس می کنیم عضوی از یک اجتماع محلی هستیم و سرنوشت مشترکی داریم به ظرفیت ما برای رسیدن به اهداف توسعه تاثیر می گذارد., ...ادامه مطلب
با وجود اینکه برنامه ریزی شهری از طریق محله ها قریب به یک قرن است که -به تعبیر لوییس مامفورد- بطور گسترده ای پذیرفته شده است.(ممفورد، ۱۹۵۴) امروز؛ یکی از چالشهای پیش روی شهرسازان و برنامه ریزان شهری, ...ادامه مطلب
بطور کلی در نظام برنامه ریزی و توسعه با طیف وسیعی برای مدیریت و برنامه ریزی سکونتگاه های انسانی مواجهیم که در دو سر این طیف می توان به دو الگو کلی اشاره کرد. یکی بر جزم اندیشی و مدیریت اقتدارگرایانه و, ...ادامه مطلب